معرفی کوتاه:

این کتاب روایت تجربه‌ای نزدیک به مرگ است. راوی که می‌خواهد ناشناس بماند، دیده‌ها و شنیده‌های خود را در سه دقیقه مرگش نقل می‌کند، بسیار آموزنده است و با تمام آیات و روایات مربوط به معاد و قیامت انطباق کامل دارد.

برای هر یک از ما مطالعه این کتاب تجربه‌ای فوق‌العاده مهم و اثرگذار است، هر کس مناسب حالش! باید بخوانیم و بر زندگی گذشته خود تطبیق دهیم و اشک بریزیم و آه حسرت بکشیم که چگونه فرصت ها را از دست داده‌ایم و می‌دهیم.

جملاتی زیبا و مهم از کتاب:

معمولا وجود نورانی می‌پرسد که: با عمر خود چه کرده‌ای؟ تقریبا همه کسانی که این مرحله را می‌گذرانند، با این عقیده به زندگی بار می‌گردند که مهمترین کار در زندگیشان، عشق و محبت به خدا و بندگان خداست و پس از آن علم و . (ص۹)

فشار روحی شدیدی داشتم. کم مانده بود دق کنم. نابودی همه ثروت معنوی‌ام را به چشم می‌دیدم. نمی‌دانستم چه کنم. هر چه شوخی کرده بودم اینجا جدی جدی ثبت شده بود. (ص۲۷)

ای کاش کسی بود که می‌توانستم گناهانم را به گردن او بیاندازم و اعمال خوبش را بگیرم! اما هر چه می‌گذشت بدتر می‌شد. جوان پشت میز ادامه داد: وقتی اعمال شما بوی ریا بدهد پیش خدا ارزشی ندارد. کاری که غیر خدا در آن شریک باشد به درد همان شریک می‌خورد. اعمال خالصت را نشان بده تا کار شما سریع حل شود. (ص۲۹)

خلاصه پس از التماس‌های من، ثواب دو سال عبادت‌های مرا برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود. دو سال نمازی که بیشتر به جماعت بود. دو سال عبادتم را دادم به خاطر اذیت و آزار یک مومن! (ص۳۵)

بنده خدا این پیرمرد، خیلی ناراحت و افسرده شد، اما چاره‌ای نداشت. ثواب یک وقف بزرگ را به خاطر یک تهمت داد و رفت سمت بهشت برزخی. برای تهمت به یک نوجوان، یک حسینیّه را که بااخلاص وقف کرده بود، داد و رفت! (ص۳۸)

جوان پشت میز به من گفت: آن عقرب مأمور بود تو را بکشد. اما صدقه‌ای که آن روز دادی مرگ تو را عقب انداخت! همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم . (ص۴۴)

جوان پشت میز، وقتی عشق و علاقه من را به شهادت دید جمله‌ای بیان کرد که خیلی برایم عجیب بود. او گفت:  « اگر علاقمند باشی و برای شما شهادت نوشته باشند، هر نگاه حرامی که شما داشته باشید، شش ماه شهادت شما را به عقب می‌اندازد . » (ص۵۰)

در لحظات بررسی اعمال، ماجرای درگیری در قبرستان بقیع را به من نشان دادند و گفتند: شما خالصانه و فقط به عشق مولا علی علیه السلام با آن مأمور درگیر شدی و کتف شما آسیب دید. برای همین ثواب جانبازی در رکاب مولا علی علیه السلام در نامه عمل شما ثبت شده است. (ص۵۷)

این ماجرا و کتک خوردن به ناحق من، در نامه اعمال نوشته شده بود. به جوان پشت میز گفتم: من چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم؟ او در مورد من زود قضاوت کرد.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدیریت خدمات فناوری اطلاعات (ITIL) Rachel معرفي تيشرت ، سويشرت ، هودي رنگ نیلو ویتا طرح درس نویسی پیش دبستان فانوس دانشمند blackdecker امیرخلع